ناراحتیم ازچیه؟؟؟ازیه چیزایی که هیچوقتتتتتتتتتتتتتتتت دیگه جبران نمیشه و تااخرعمر حسرت به دل می مونی   ازچیزاییکه حق طبیعیته ولی نداری . مثلا سایه وحمایت و دلگرمی وجود پدرومادر هرکسی یکی از اینارو نداره میتونه بفهمه  دیگه چیزی قرارنیست عوض شه یابدست اورده شه اون ازدست رفته که رفته

وخیلی چیزاییکه درست بشو نیست .کاش همه ی دردا پول بود

زندگی خیلی سختههههه خیلی  وقتی ازحداقل هاعقبی وقتی حداقل ها ارزوست وقتی که سنگینی بارزندگی شونهاتو خسته کرده دلت رنجیده جسمت کم اورده و ذهنت اونقدردرگیره که مدتهامحوتماشای یه چیزی میشی.

واقعیت اینه اخرین خوشی و خنده ی ازته دلم یادم نیست

واقعیت اینه اتفاق قشنگی توزندگیم نیفتاده 

واقعیت اینه تاحالا نگفتم وااای چ شانس خوبی دارم

 ازوقتی که یادمه همه دوست داشتن طلابخرن ودوستمم باحقوقش طلامیخرید

منکه از طلاخوشم نمیومد و چیزی نداشتم یهو طلا از۱۵۰تومن شد۳۰۰وخورده ای وتامرزپونصدهزار

هی گفتم ااااا داااد ای بیداد اگه یه سکه ۱/۵داشتم الان۴/۵قیمت میخورداین شدسود .اونوقت ما روزی۸ساعت کارمیکنیم واس حقوق قانو کاراالبته من عقیده ی محکمی به شانس وبدشانس بودنم دارم(لبخندتلخ وبی تفاوتی هم میزنم )

خلااااااصه زمانی رسید که گفتم ولش بزارمنم چندتاربع بخرم وخریدم ۱۲۵۰عرض یه هفته شد۱۵۰۰ گفتم نههههههههه نههههههه من به این زودی شانس نمیارم که حتما این یه وسوسه ست بفروشم بشه۲میلیون 

خلاصه دوماهی میگذره و الان دیدم۱۲۳۸زده  و متضررشدم تابدشانسی بعدی بوووودروووود

ازهم دوووریم دوووور دووور دووورترازحدقابل تصوووررررر

ومیشه به هم نزدیک باشیممممم خیلی نزدیکککک

فقط بایه پیام درهرلحظه

سلااام خوووبین من اصلا نمیدونم چطوریه وبلاگ و طرز نوشتن وکارباهاش 

اما فعلا دریه برهه ای اززمانم که بیشترازخیلی زمان های قبل نیازبه نوشتن دارم و گاهی چه اشتراک گذاری شیرین تراز اینکه نه بشناسنت نه بشناسیشون  .اکثرا توهمین حالت ماها واقعی تریم 

مواقع دیگه ممکنه خیلی حرفهاورفتارهامونو به صرف شناخت درلحظه عوض کنیم  

خوشحالم که موفق شدم وبلاگ داشته باشم خنده داره واس این زمونه وتکنولوژی ولی خب ماایم ودلخوشی های کوچک وگاهی مسخره . فعلا